آلپرولازم



یا اول الاولین و یا آخرالآخرین

مغزم انبان ایده های فراوان برای داستان کوتاه است اما دستم به نوشتن هیچ کدام نمی‌رود. داستان کوتاه مخاطب ندارد متاسفانه و هر چقدر هم که استادانه و خوب بنویسی ناشرها بهش اقبالی ندارند. چون مخاطب ندارد و این یک واقعیت است. این چند سال که خودم در ایام نمایشگاه کتاب دو سه روزی در غرفه شهرستان ادب می ایستادم و کتاب میفروختم این مسئله را دیده م. 
حتی بدتر از آن دستم به بازنویسی کردن تنها داستانی که امسال نوشتم هم نمی‌رود. با اجازه شما من امسال فقط و فقط یک داستان کوتاه نوشتم و خلاص! اصلا راضی نیستم از امسالم. 
تا به حال این حس را تجربه نکرده بودم. وقتی یک ایده داستان به ذهنم میرسید اگر خوب بود یک گوشه ذهنم می‌ماند و اگر درگیرم می‌کرد هی می‌پختمش و بهش فکر می‌کردم تا این که بیشتر و بیشتر ذهنم را اشغال می‌کرد و دیگر مجبور می‌شدم بنویسمش. اما الآن با این که می‌دانم ایده‌هایم خیلی ناب هستند با خودم می‌گویم چرا بنویسم وقتی که داستان کوتاه مخاطب ندارد و سخت فروش می‌رود؟ اصلا حس جالبی نیست.
البته میدانم بخشی از این حس و حالم به خاطر چاپ نشدن کتاب هایم است. منِ خوشحال، اول 97 یک مطلب اینستاگرامی گذاشتم و اعلام کردم که امسال سه تا کتاب ازم چاپ خواهدشد. واقعا آدم تا کاری را به سرانجام نرسانده نباید خبرش را به دیگران بدهد. حالا وسط بهمن هستیم و هیچ کدام از آن سه تا منتشر نشده اند! خنده دار است. خنده دار است اگر بگویم کارمند آن انتشاراتی که 7 ماه کار من را پشت گوش انداخته بود همین امروز حتی جواب تلفنم را هم نداد. 
امیدوارم که این سه چهار تا کتاب منتشر شوند تا کمی حالم بهتر شود. شاید آن موقع بتوانم بعضی از ایده هایم را تبدیل به داستان کوتاه بکنم. آدم اگر بتواند سالی 4 - 5 داستان کوتاه بنویسد می تواند یک سال در میان یک مجموعه دربیاورد. البته اگر اوضاع قیمت کاغذ به همین منوال پیش برود هیچ امیدی به کتاب خواندن مردم نیست. امیدوارم فرجی بشود.

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

 

نفرین به هرچه قانون

کتاب تازه بنده بعد از سه ماه توزیع شده و این مایه دلگرمی و مسرت من در این روزهای شلوغ و پرمخاطره است.

الحمدلله نسخه الکترونیک کتاب هم این هفته در برنامه طاقچه منتشر شده و میتونید طی روزهای آینده کتاب را با 50% تخفیف دریافت کنید.

امیدوارم بخوانید و بپسندید و من را در جریان نظراتتان قرار دهید.

قبلا هم خودم به رفقا گفته بودم این کتاب متفاوت ترین کار من است و در این کتاب اساسا آدم دیگری هستم. با ایده هایی دیگر. مخصوصا در دو سه تا از داستانها به نظر خودم رسما یک نویسنده چپ هستم. البته چپ نه به معنای ماکسیم گورکی. چپ به معنای مخالف خوانی برای هر بخشی از شوون لیبرالیسم.

نفرین به هرچه قانون را از روی طاقچه بردارید!


حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

 

 

راستش نشستم کلی چیز نوشتم درباره این که محرم امسال برای جامعه و برای من چطور خواهدبود و فکر میکنم درستش چیست. اما به نظرم خوب درنیامد. عوضش یک ایده برای نوشتن داستانی درباره کرونا دارم که اگر توفیقی باشد آن را خواهم نوشت. اگر زنده بمانم. ایده ام دو بخش دارد:

1. تمام ابنای بشر در پدید آمدن کرونا مقصر بوده اند.

2. کرونا از راه مذهبی قابل درمان است و کاملا ریاضی وار میشود با کائنات برخورد کرد. فقط آن کسی که میتواند کرونا را درمان کند لازم داریم. ونسخه اش را.

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیای انیمه و اوتاکو های باحال pokèmon اخبار جدید بلاگ 106488064 bazoftmedu اجناس فوق العاده کویر پلاس لیلایی rasamhonarn